×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× harfhaye delhaye khaste
×

آدرس وبلاگ من

akelise.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sanjaghak2

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

مردي ثروتمند

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان کم

رفت و آمدي مي گذشت.ناگهان از بين دو اتومبيل پارک شده در کنار خيابان يک پسر

بچه پاره آجري به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبيل او برخورد کرد!

مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد که اتومبيلش صدمه زيادي ديده

است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.پسرک گريان با تلاش فراوان بالاخره

توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي که برادر فلجش از روي صندلي چرخدار

به زمين افتاده بود جلب کند.پسرک گفت: "اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت کسي

از آن عبور مي کند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من زور کافي

براي بلند کردنش ندارم براي اينکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده کنم

مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهي کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روي صندلي

نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد ...

نتيجه اخلاقي : خدا در روح ما زمزمه مي کند و با قلب ما حرف مي زند. اما بعضي اوقات

زماني که وقت نداريم به نداي قلبمان گوش کنيم، او مجبور مي شود بگونه اي عمل کند

که شايد به مزاجمان خوش نيايد ... در زندگي چنان با سرعت حرکت نکنيد که ديگران مجبور

جمعه 3 آبان 1392 - 9:29:30 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم